استاد گفت:«وقتی اتفاق بیفته که دیگه خیلی دیره» به استاد لبخند زدم. حس می کردم از چیزی حرف میزنه که میفهمم.

استاد پرسید: «سخنرانی هِروِه رو گوش کردی؟» گفتم: «بله!»
-بیست سال قبل توی یه کنفرانس سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضار همین‌قدر با شور و حرارت برای من دست زدند و تشویقم کردند.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت تفریحی و سرگرمی نیو مطلب GOD OFDARKNESS آموزش مهندسي Marcus AQUA PLAZA مدرسه بهشت جنوب لحظه اخر - تحقيق ان سوي باورها پيجي براي همه من!